ایران و غیرمتعهدها
نوشته شده توسط : علی حیدری
 پس از پایان جنگ جهانی دوم، بسیاری از كشورهای جهان در برابر این پرسش قرار گرفتند كه با وجود آن كه در آغاز، ادامه و پایان جنگ تمایلی یا نقشی آگاهانه نداشته‌اند، علت تحمیل آن همه تلفات و خسارات سنگین بر آنها چه بوده است؟ برخی از كشورها، پاسخ این پرسش را در وابستگی و انقیاد نظامی خواسته یا ناخواسته به سردمداران جنگ چه در جبهۀ دول محور و چه در جبهه متفقین یافتند و آنان كه طعم تلخ دو جنگ  جهانی را بیشتر چشیده بودند، به منظور گریز از جنگی دیگر، عدم وابستگی  نظامی به قدرت‌های بزرگ و بی طرفی در مناقشات جهانی را مبنای سیاست خود قرار داده و به شكوفایی اندیشه‌ای پرداختند كه بعدها به «عدم تعهد» شهرت یافت. جنبش عدم تعهد که در سال 1961 میلادی برابر با 1340 خورشیدی در اوج جنگ سرد و نظام دو قطبی بنیان گذاشته شد، به جریانی گفته می‌شود كه توسط تعدادی از كشورها كه عضو دو پیمان نظامی اصلی (ناتو و ورشو) و نیز پیمان‌های منطقه‌ای نظامی مانند سنتو و سیتو نبودند و در سیاست خارجی از سیاست عدم تعهد یا سیاست مستقل از دو بلوك شرق و غرب پیروی می‌كردند[1].
  در واقع آنچه این كشورها را به هم نزدیك می‌كند، برخلاف دو بلوك شرق و غرب، نه وحدت نظامی و همبستگی سیاسی و اقتصادی، بلكه ایستادگی در برابر نفوذ قدرت‌های بزرگ است كه استقلال سیاسی آنها را تهدید می‌كند و همچنین كوشش برای از میان بردن استعمار سیاسی و اقتصادی و پشتیبانی از جنبش‌های آزادی خواه و ضد استعمار است. به عبارت دیگر عوامل گردهم آورنده آنها پیش از آنكه بر اساس همسانی و همبستگی باشد، بر اساس نفی قدرت‌های سلطه جویی است كه وضع آسیب پذیر هر یك از آنها را تهدید می‌كند.
 
زمینه‌های شكل گیری جنبش عدم تعهد
  بسیاری از انگاره‌های عدم تعهد، از سنت‌های باستانی برخی از كشورهای جهان سوم سرچشمه می‌گرفت؛ مثلاً در هند، تفكرات مزبور از دو جریان سرشار اندیشه  فلسفی، یعنی جنبه‌های اثبات گرایی فلسفی «كاتیلیا» و فلسفه‌های اخلاقی  «بودا» و «شوكا» سیراب شده بود. مزید بر این، برخی از اصول همزیستی مسالمت آمیز میان دولت‌ها مانند «پانچاشیلا»، الهام‌بخش نهضت مزبور شد. «پانچشیل» كه به پنج اصل مسالمت آمیز توافق شده میان هندوستان و چین بر سر مسأله تبت در سال 1954 اشاره داشت، شامل اصول زیر می‌شد:
1-   احترام متقابل به تمامیت ارضی و حاكمیت یكدیگر،
2-    برابری و منافع متقابل،
3-    عدم تجاوز به یكدیگر،
4-    همزیستی مسالمت آمیز،
5-    عدم دخالت در امور داخلی یكدیگر.[2]
  یكی دیگر از زمینه‌های شكل گیری جنبش عدم تعهد، كنفرانس كشورهای آسیایی و آفریقایی بود كه در سال 1955 در شهر باندونگ اندونزی برگزار شد، این كنفرانس یك اجتماع جهان سومی به شمار می‌رفت كه برای نخستین بار كشورهای نوخواسته آسیایی و آفریقایی را گرد هم می‌آورد. این كنفرانس مقدمه‌ای بر شكل گیری نهضت عدم تعهد بود كه در آن 29 كشور  با جمعیتی بالغ بر یك میلیارد و صد و پنجاه میلیون نفر شركت داشتند. رهبری كنفرانس مزبور را نهرو - نخست وزیر وقت هند- بر عهده داشت.[3]
  در طول كنفرانس، دو جبهه متشكل از كشورهای مختلف به وجود آمد كه گروه نخست از هند و اندونزی پیروی می‌كرد و طرفدار استعمارزدایی بود در حالی كه جناح دیگر از كشورهایی چون پاكستان، سیلان، تركیه و عراق تشكیل شده بود و موضع مخالف با كمونیسم اختیار كرده بود. سرانجام با كوشش‌های نهرو، هر دو جبهه در یك گروه فراگیر علیه استعمار و استثمار از نوع غربی یا شرقی متحد شدند. بدین طریق نطفه نهضت عدم تعهد در 1955 در باندونگ بسته شد و در 1961 در بلگراد  به صورت یك جریان گسترده جهان سومی عینیت یافت.[4]
 
بنیان گذاران جنبش عدم تعهد
  جنبش عدم تعهد نیز همچون جنبشهای دیگر از شخصیت افراد و رهبران برخی از كشورها تأثیر پذیرفته است. در رأس این شخصیت‌ها مارشال تیتو رهبر یوگسلاوی، جواهر لعل نهرو نخست وزیر هند، جمال عبدالناصر رهبر مصر و احمد سوكارنو رئیس جمهور اندونزی قرار دارند.
بررسی شرح حال این چهار شخصیت و تشریح اوضاع سیاسی كشورهای هند، اندونزی، مصر و یوگسلاوی در دهۀ 1950، این نتیجه را به دست می‌دهد كه كشورهای مزبور و رهبران  آنها كه همگی در استقلال كشورهای خود و رهایی از یوغ استعمار و نفوذ  اجنبی نقش تاریخی بر عهده داشته‌اند، از وجوه مشابهی برخوردار بوده‌اند كه عبارتند از:
  1- هر چهار كشور دوران سخت و طولانی تحت استعمار بودن، استیلا و تفوق كشور قویتر و زور مدار را گذرانده‌اند و مبارزه آنان برای استقلال، عدم وابستگی و عدم تعهد بجا و بحق بوده است؛
  2- همۀ رهبران چهار كشور از نخستین رهبران سیاسی كشورهای خود پس از استقلال و رهایی از استعمار بوده‌اند، همۀ آنها نه تنها در جنگ های ضد استعماری و ضد امپریالیستی فعالانه شركت كرده‌اند، بلكه رهبری این جنگ‌ها را نیز بر عهده داشته‌اند؛
  3- سال‌های 1950 تا 1955 برای هر چهار كشور نقطۀ عطفی در مبارزات سیاسی بوده است؛
  4- در سال 1954 (كنفرانس كلمبو)، نهرو نخست وزیر هند است و سوكارنو در نخستین انتخابات پس از استقلال به عنوان اولین رئیس‌جمهور اندونزی برگزیده شده است. عبدالناصر به ریاست‌جمهوری مصر انتخاب شده و تیتو، رهبر جمهوری خلق یوگسلاوی است كه هر چهار نفر در سال 1955 در كنفرانس باندونگ شركت می‌كنند.[5]
 
اهداف و اصول استراتژی جنبش عدم تعهد
  از مجموعه كنفرانسهایی كه جنبش تاكنون برگزار كرده، می‌توان موارد زیر را به عنوان اصول استراتژی عدم تعهد استخراج كرد:
1-   احترام به حاكمیت و تمامیت ارضی كشورها،
2- كاهش تشنجات و تضادهای موجود در روابط بین المللی ناشی از تقسیم جهان به دو بلوك شرق و غرب،
3- مخالفت با شركت در اتحادیه‌های نظامی و خودداری از واگذاری پایگاههای نظامی به بلوك‌ها،
4-    پشتیبانی از منشور ملل متحد و نیز اصول مسلم حقوق بین‌الملل،
5-    خود مختاری تمامی ملل جهان و آزادی تمامی سرزمین‌های تحت استعمار،
6-    همكاری مثبت بین المللی،
7-   حل مسالمت‌آمیز اختلاف‌ها از طرق سیاسی و روش‌های دوستانه و عدم توسل به زور،
8-    مبارزه با نژادپرستی، استعمار و امپریالیسم در تمامی اشكال آن،
9- لزوم خلع سلاح از طریق نظارت‌های بین المللی و امضای قرارداد خلع سلاح توسط دولت‌های بزرگ،
10- عدم مداخله در امور داخلی سایر كشورها،
 11- ایجاد سنتزی از ناسیونالیسم و اتترناسیونالیسم به منظور گسترش روابط میان كشورهای جهان سوم،
 12- مبارزه با توسعه نیافتگی اعم از اقتصادی و سیاسی،
13- سیاست ناپیوستگی.[6]
 
جنبش عدم تعهد بعد از جنگ سرد
  با پایان جنگ سرد و فروپاشی شوروی و اردوگاه سوسیالیسم، از سال 1990 به بعد، فرایند جهانی سازی، تجارت و سرمایه‌گذاری، بدهی‌های خارجی، بیماری ایدز و جرایم بین المللی به عمده‌ترین  دغدغه‌های غیر متعهدها بدل شده است و كشورهای عضو جنبش به طور كلی دیدگاههای ضد امریكایی و ضد امپریالیستی اتخاذ كرده‌اند.
این در حالی است كه بسیاری از تحلیلگران سیاسی، فلسفه وجودی چنین سازمانی را وابسته به جهان دو قطبی می‌دانند.
 
اعضاء و تعداد اجلاس‌های جنبش عدم تعهد
  هم اكنون 118 كشور جهان و از جمله ایران كه تقریباً بیش از دو سوم اعضای سازمان ملل متحد را تشكیل می‌دهند، عضو جنبش عدم تعهد می‌باشند. از مجموع اعضای جنبش عدم تعهد، 53 كشور از قاره آفریقا، 38 كشور از قاره آسیا، 26 كشور از آمریكای لاتین و یك كشور از اروپا (بلاروس) عضو رسمی جنبش هستند و هائیتی و سنت‌كیس‌ونوبس دو عضو جدید این جنبش هستند كه در اجلاس سران عدم تعهد در هاوانا به آن پیوستند؛ 150 كشور و 7 سازمان بین المللی نیز عضو ناظر جنبش عدم تعهد هستند.
  غیر متعهدها دارای اساسنامه مدون و یا یك مقر دائمی نیستند. تصمیمات اصلی نیز در اجلاس سران كشورهای عضو این جنبش اتخاذ می‌شوند. اجلاس سران غیرمتعهدها هر سه سال یكبار برگزار می‌شود، سمت ریاست جنبش عدم تعهد نیز هر دوره به كشور میزبان اجلاس سران واگذار می‌شود. این جنبش تاكنون 14 نشست  در سطح سران برگزار كرده است كه عبارتند از:
1-   بلگراد، 1 تا 6 سپتامبر، 1961
2-   قاهره، 5 تا 10 اكتبر، 1964
3-   لوزاكا، 8 تا 10 سپتامبر، 1970
4-   الجزیره، 5 تا 9 سپتامبر، 1973
5-   كلمبو، 16 تا 19 سپتامبر، 1976
6-   هاوانا، 3 تا 9 سپتامبر، 1979
7-   دهلی نو، 7 تا 12 مارس، 1982
8-   حراره، 1 تا 6 سپتامبر، 1986
9-   بلگراد، 4 تا 7 سپتامبر، 1989
10- جاكارتا، 1 تا 7 سپتامبر، 1992
11- كارتاگنای هند، 18 تا 20 اكتبر، 1995
12- دوربان، 2 تا 3 سپتامبر، 1998
13- كوالالامپور، 20 تا 25 فوریه، 2003
14- هاوانا، 15 تا 16 سپتامبر، 2006.
 
نقاط قوت و ضعف جنبش عدم تعهد
  جنبش عدم تعهد در دور نگه داشتن بسیاری از كشورهای عضو از رقابت قدرت‌های بزرگ، موفقیت شایانی داشته است، به طوری كه می‌توان گفت عدم همكاری دولت‌های غیر متعهد در چهارچوب اتحادیه‌های نظامی با ابرقدرت‌ها، باعث كاهش قابل توجه تشنجات بین‌المللی شده است و در بسیاری موارد، جنبش توانسته است تنش‌زدایی را جایگزین جنگ سرد كند. گروه غیرمتعهدها در سازمان ملل متحد، بویژه در مجمع عمومی نیز به عنوان اهرم فشاری در این نهاد بین‌المللی بشمار می‌رود؛ ولی به رغم موفقیت‌های مزبور، این استراتژی نتوانسته است بر اساس اهداف و اصولی كه خود جنبش به صورت  جهت‌گیری سیاست خارجی از آن یاد می‌كند، عمل كند. این ناكامیها را می‌توان به طور عمده معلول عوامل زیر دانست:
1-  وجود گروه‌بندیهای داخلی: وجود گروه‌بندی‌ها در داخل جنبش، مانند گروههای افریقای سیاه، اتحادیه عرب، سازمان وحدت افریقا، سازمان كشورهای كنفرانس اسلامی و غیره، سبب شده كه دولت‌های غیر متعهد نتوانند به وحدت نظر و اتخاذ استراتژی‌های مشتركی در قبال قدرت‌های بزرگ دست یابند. این وضعیت سبب شده كه منافع عمومی و همگانی اعضاء و به تبع آن، منافع كل نهضت تحت الشعاع قرار گیرد.
2-  تركیب ناهمگون اعضاء در میان اعضای  جنبش، دولت‌ها یا ساختارهای گوناگون سیاسی، ایدئولوژیكی و اقتصادی از دولت‌های اسلامی گرفته تا سوسیالیست‌های سرمایه‌داری یا درجه پیشرفت و عقب‌ماندگی متفاوت گردهم آمده‌اند و این امر مشكلات عدیده‌ای در اتخاذ تصمیمات مشترك به وجود آورده است.
3-     ناسیونالیسم، با آنكه از ابتدای تشكیل جنبش سعی بر آن بود تا سنتزی از ناسیونالیسم و انترناسیونالیسم به وجود آید، عملاً منافع ملی هر یك از اعضاء، مصالح همگانی را تحت‌الشعاع خود قرار می‌دهد.
4-  نبودن ضمانت اجراء، با وجود آنكه دیدگاهها و استراتژیهای دولتهای عضو جنبش به صورت قطعنامه‌هایی صادر می‌شود، عملاً این اعلامیه‌ها فاقد ضمانت اجرا هستند.
5-  نفوذ ابرقدرت‌های بزرگ: اعمال نفوذ قدرت‌های بزرگ از عوامل عمدۀ ناكامی اعضای جنبش غیرمتعهد در دستیابی به هدفهایشان بوده است؛ زیرا هر یك از ابرقدرت‌ها سعی دارد از طریق تقویت جناحهایی در داخل جنبش، نظرهای خود را به اعضاء القا كند




:: بازدید از این مطلب : 518
|
امتیاز مطلب : 49
|
تعداد امتیازدهندگان : 17
|
مجموع امتیاز : 17
تاریخ انتشار : چهار شنبه 6 بهمن 1389 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: